بر روی زمینی قدم مییزنم که دختران لبان سرد خود را سرخ تر می کنند
تا شاید دل سیاه پر از هوس پسرها سرخ شود به بهانه ی عشق !!!!!!!!!!!!
در شهری زندگی میکنم که پسرانش ادای مجنون را درمی اورند
تا شاید تن لیلی های ساده را بدست اورند!!!!!!!!!!!
در شهری اشک میریزم که پسرانش چشمان هیزخود را درپس عینک دودی
پنهان میکنند تا شاید دختران در شیشه ی سیاه عینک چشمان صادق خویش را ببینند!!!!!!!!!!
در شهری می ایستم که دختران بر بوسه های خود قیمت میگذارند تاشاید
پسران پولدار شریک انها شوند!!!!!!!!!!!!
در شهری می اندیشم که پسرانش خودرا چون دیوار
محکم تعریف میکنند تا شاید دختران تکیه کنند بر بازوهای شیشه ای انها بدهند
نظرات شما عزیزان: